Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


یک قدم تا عشق!!!

مخاطب خاصی ندارد نوشته هایم!

اما تا دلت بخواهد همدرد دارد،

داغِ تمامِ نوشته هایم …

+نوشته شده در دو شنبه 20 آذر 1391برچسب:,ساعت19:40توسط Hengameh | |

ديـــــگر اصـــــلا اشــــــکــ نــــمي ريــــــزم ؛

نــــــمـــ ــيــــــدانـم دارم بـــــزرگــ مــــــيـــ ـــشـــــــوم

يــــــا ســــنگــ

!

+نوشته شده در دو شنبه 20 آذر 1391برچسب:,ساعت19:39توسط Hengameh | |

اگر خواستی بیایی...
من همانجایی هستم که بودم...
همانجایی که رهایم کردی...!!!

+نوشته شده در دو شنبه 20 آذر 1391برچسب:,ساعت19:36توسط Hengameh | |

فقط چند قدم مانده بود
برسم به "تو"
اگر این خواب لعنتی دیشب ادامه داشت..

+نوشته شده در دو شنبه 6 آذر 1391برچسب:,ساعت20:21توسط Hengameh | |

+نوشته شده در دو شنبه 6 آذر 1391برچسب:,ساعت20:20توسط Hengameh | |

نمیدانم چرا چشمانم

گاهی بی اختیار خیس می شوند

می گویند حساسیت فصلی است


آری...

من به فصل فصل این دنیای بی تو

حساسم..

+نوشته شده در دو شنبه 6 آذر 1391برچسب:,ساعت20:19توسط Hengameh | |

هــــوایــــت دست سنگینــــــی داشت؛

این را وقتــــــی كه زد بـــــه سرم فهمیــــدم ...!

+نوشته شده در دو شنبه 6 آذر 1391برچسب:,ساعت20:17توسط Hengameh | |

دَمــَــش گـــَــرمـ ...
بـــاران را مــےگـــویـــــَــمــ
بـــه شـــانـــہ امـ زد وگــُـفــــت : خــَـســتـــہ شُــــدے.. امــــروز را تــُــو اســـتـــراحــَـت کـــُـن...
مـَــن بـــه جــــایـــَـت مـــے بـــارَمـ.....
 

+نوشته شده در شنبه 4 آذر 1391برچسب:,ساعت16:28توسط Hengameh | |

خیلی شیرینه وقتی تو مسج بازی های شبانه خوابت میبره
صبح بلند میشی میبینی مسیج آومده:

.

.

.

.

.

.

.

قربون عقشم برم که خوابش برده

+نوشته شده در شنبه 4 آذر 1391برچسب:,ساعت16:27توسط Hengameh | |

خوش به حال آسمون که هر وقت دلش میگیره ، بی بهونه می باره ......

به کسی توجه نمی کنه ... از کسی خجالت نمی کشه ... می باره و می باره و

می باره ...

اینقدر می باره تا آفتابی شه ... ‌آبی شه ...!!!

کاش ... کاش می شد مثل آسمون بود ... کاش می شد وقتی دلت گرفت اونقدر بباری تا

 بالاخره آفتابی شی ... بعدش هم انگار نه انگار که بارشی بوده ... انگار نه انگار که

غصّهای بوده ... همه چیز فراموشت بشه ...!!!

آسمون چشم های من تا صبح بارید...

نگام کن...

حالا آبی شدم؟؟!

+نوشته شده در پنج شنبه 2 آذر 1391برچسب:,ساعت15:49توسط Hengameh | |

امشب شب آخره که مزاحم دلت شدم، خورشید فردا مال تو ببخش که عاشقت شدم، بدرقه لازم ندارم، خودم میرم عزیزترین، نذار بمونه زیر پا ، قلبمو بردار از زمین، دوستت دارم برای تو فقط یه حرف ساده بود، غافل از این که قلب من منتظر اشاره بود
 

+نوشته شده در پنج شنبه 2 آذر 1391برچسب:,ساعت12:0توسط Hengameh | |

همیشه ابرا می بارن اما همه عاشق ستاره ها میشن، مواظب باش چشمک ستاره، گریه ی ابرو از یادت نبره..

+نوشته شده در پنج شنبه 2 آذر 1391برچسب:,ساعت12:0توسط Hengameh | |

شنیدید که میگن : اونی که گریه می کنه یه درد داره اما اونی که میخنده هزار تا ؟
من میگم : اونی که میخنده هزار تا درد داره ولی اونی که گریه میکنه به هزار تا از دردهاش خندیده اما جلوی یکیشون بدجوری کم آورده …

+نوشته شده در چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:,ساعت20:37توسط Hengameh | |

گاهی مجبوری برای راحت کردن خیال دیگران ، خود را خوشحال نشان بدهی ولـی چه حیف که درونت غوغاست…

+نوشته شده در چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:,ساعت20:36توسط Hengameh | |

چقدر جالب !
تو لحظه های داغونی فقط یه نفر میتونه آرومت کنه اونم کسیه که داغونت کرده…

+نوشته شده در چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:,ساعت20:33توسط Hengameh | |

هیچکس با من نیست !…

مانده ام تا به چه اندیشه کنم…

مانده ام در قفس تنهایی…

در قفس میخوانم…

چه غریبانه شبی ست…

شب تنهایی من!…

+نوشته شده در چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:,ساعت20:29توسط Hengameh | |

شده یه چیزی تو دلت سنگینی کنه….؟؟؟

خیلی سخته آدم کسی رو نداشته باشه…

دلش لک بزنه که با یکی درد دل کنه ولی هیچکی نباشه…

نتونه به هیچکی اعتماد کنه…

هر چی سبک سنگین کنه تا دردش رو به یکی بگه نتونه,

آخرش برسه به یه بن بست …

تک و تنها با یه دلی که هی مجبورش می کنه اونو خالی کنه …

اما راهی رو نمی بینه سرش روکه بالا می کنه آسمون رو می بینه

به اون هم نمی تونه بگه…

خبری از آسمون هم ندیده

مگه چند بار اشک های شبونش رو پاک کرده…؟!

بهش محل هم نداده

تا رفته گریه کنه زود تر از اون بساط گریه اش رو پهن کرده تا کم نیاره …

خیلی سخته ادم خودش رو به تنهایی خوش کنه اما دلی داشته باشه که مدام از تنهایی بناله…

خیلی سخته ادم ندونه کدوم طرفیه؟!

خیلی سخته ادم احساس کنه خدا اونو از بنده هاش جدا کرده …

خیلی سخته ندونی وقتی داری با خدا درددل می کنی داره به حرفات گوش می ده یا …

پرده ی گناهات اونقدر ضخیم شده که صدات به خدا نمی رسه…. ؟!

+نوشته شده در چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:,ساعت20:21توسط Hengameh | |

دلم میخواهد دلت گاهی برای...
دلم تنگ شود...
فقط گاهی...
درست نمیدانم چرا.؟
تو بگذار به پای آن همه اشکی که به نام تو بود!

+نوشته شده در چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:,ساعت20:20توسط Hengameh | |

اوج احساس یا بهتر بگم

آخرین حرف کسی که برایش همه چیز بودم

بودنت آزارم میدهد...

بیچاره دلم...

+نوشته شده در چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:,ساعت20:20توسط Hengameh | |

آیا در این دنیا کسی هست بفهمد
                                                  که در این لحظه چه می کشم ؟ چه حالی دارم؟

چقدر زنده نبودن خوب است ، خوب خوب خوب

+نوشته شده در چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:,ساعت20:19توسط Hengameh | |

دلم اصرار دارد
فریاد بزند؛

اما
. . .
من جلوی دهانش را می گیرم

وقتی می دانم کسی تمایلی به شنیدن صدایش ندارد

+نوشته شده در چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:,ساعت20:18توسط Hengameh | |

http://www.uniqelove.blogfa.com/ عکس عاشقانه کنار دریا http://www.uniqelove.blogfa.com
گفت جبران میکنم، گفتم کدام را؟
عمر رفته را؟
روح شکسته را؟
دل مرده از تپنده را؟
حالا من هیچ!..
جواب این تار موهای سفید را می دهی؟؟
نگاهی به سرم کرد و گفت:
وای...خبر نداشتم!
چه پیر شده ای!!!
گفتم: جبران میکنی؟؟؟
گفت: کدام را؟

+نوشته شده در چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:,ساعت20:15توسط Hengameh | |

http://www.uniqelove.blogfa.com/ عشق دل رویا زیباhttp://www.uniqelove.blogfa.com
عادت میکنم به داشتن چیزی و سپس نداشتنش...
به بودن چیزی و سپس نبودنش...
تنها عادت میکنم...
اما فراموش نه!!
شبها زیر دوش آب سرد رها میکنم بغض زخم هایم را
درحالی که همه میگویند...
خوش به حالش!!!
چه زود فراموش میکند.!.

+نوشته شده در چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:,ساعت20:14توسط Hengameh | |

می گویند آخر خنده گریه است
بهانه ای برایم جور کن که بخندم
بغض بدی در گلو دارم
..

+نوشته شده در چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:,ساعت20:14توسط Hengameh | |

از خودت بگو … این روزها چه میکنی؟
مدتیست از تو بی خبرم ، این روزها کجایی؟
من که این روزها کارم اشک ریختن است
راستش را بخواهی از دلتنگی ات پریشانم.
تو هم عادت كردي؟ديگه راحتي نه؟با يكي ديگه...تونستي پيدا كني؟هموني كه هميشه ازش تعريف ميكردي
این روزها بدجور درگیر دل منی .
من خوبم!همون چيزاي هميشگي قرص هاي خواب اور وخنده هاي الكي!حالم خيلي خوبه تو كه منو ميشناسي
كاش براي اخرين بار يتونم ببينمت،تو او قيافه زيبات محو بشم
براي اخرين بار مال من باشي،براي اخرين بار با تو از خواب بيدار شم
باور كن ديگه چيز جديدي نيست،يكمي پير شدم و موهام سفيد شدن
رفتی ومنو تو این شبهای سیاه تنهام گذاشتی
کاش بدونی چقد تنهام و محتاج یک نگاه زیبای توام

(~_~) (~_~)

+نوشته شده در چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:,ساعت19:46توسط Hengameh | |

همه ی حرف دلم با تو همین است که « دوست ... » چه کنم ؟ حرف دلم را بزنم یا .............

+نوشته شده در چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:,ساعت19:46توسط Hengameh | |