Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


یک قدم تا عشق!!!

نگران شب هایم نباش . . .

تنها نیستم !

بالشم. . .

هق هق سکوتم. . .

قرص هایم . . .

پاکت سیگارم . . .

لرزش دستانم . . .همه هستن ، تنها نیستم . . . !

+نوشته شده در سه شنبه 8 اسفند 1391برچسب:,ساعت22:41توسط Hengameh | |

یک شبی مجنون نمازش را شکست

بی وضو در کوچه ی  لیلا نشست

عشق آن شب مست مستش کرده بود

فارغ از جام الستش کرده بود

گفت یارب از چه خوارم کرده ای

بر سلیب عشق دارم کرده ای

خسته ام زین عشق دلخونم مکن

من که مجنونم مجنونم مکن

مرد این بازیچه دیگر نیستم

این تو و لیلای تو من نیستم

گفت ای دیوانه لیلایت منم

در رگت پیدا و پنهانت منم

سالها باجود لیلا ساختی

من کنارت بودمو نشناختی

+نوشته شده در سه شنبه 8 اسفند 1391برچسب:,ساعت22:39توسط Hengameh | |

به خدا حافظی تلخ تو سوگند نشد

که تو رفتی ودلم ثانیه ای بند نشد
خواستند از تو بگویند شبی شاعرها


...
عاقبت با قلم شرم نوشتند:نشد!

+نوشته شده در یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:,ساعت21:45توسط Hengameh | |

مجنون همیشه مرد نیست!

گاهی میشود به ظریف ترین موجود دنیا هم تکیه کرد کافیست عاشقت باشد.

+نوشته شده در یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:,ساعت21:44توسط Hengameh | |

اشکامو هدیه می کنم به جاده ی جداییمون

به التماس آخرم دو واژه نرو بمون

اشکامو هدیه می کنم به رفتنت بدون من

به تلخی این واقعه ، حادثه ی جدا شدن

اشکامو هدیه می کنم به قاب عکس روبروم

قطره به قطره می چکم تا بشکنه بغض گلوم

حس می کنم بی اختیار

حس می کنم بی اختیار

این همه عکس و یادگار

 حریف رفتنت نشن

بری به رسم روزگار

اشکامو هدیه می کنم به این ترانه به این صدا

به این که تو اول راه قصه رسید به انتها

اشکامو هدیه می کنم......................

+نوشته شده در یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:,ساعت21:42توسط Hengameh | |

سوختن قصه ی شمع است ولی قسمت ماست

شاید این قصه ی تنهایی ما کار خداست

آنقدر سوخته ام با همه بی تقصیری

که جهنم نگذارد به تنم تاثیری

+نوشته شده در یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:,ساعت21:42توسط Hengameh | |

به گل گفتم: عشق چیست؟"

گفت: "از من خوشگل تر است...

"به پروانه گفتم: "عشق چيست؟"

گفت: "از من زيبا تر است...

"به شمع گفتم: "عشق چيست؟

" گفت: "از من سوزان تر است...

"به عشق گفتم:

"آخر تو چيستي؟

" گفت: "نگاهي بيش نيستم

+نوشته شده در یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:,ساعت21:21توسط Hengameh | |

غريــــبه بود

آشـــــــنا شد

عـــــادت شد

عــــــــشق شد

هســـــــتي شد

روزگـــــــار شد

خســـــــــته شد

بي وفـــــــــا شد

دور شـــــــــــد

بيــــــــگانه شد

حــــــــــسرت شد

ولي چرا هرگز فراموش نـــــــــــشد

+نوشته شده در یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:,ساعت21:4توسط Hengameh | |

ما ""مـــرد"" هستیم!
دستــــانمان از تو زِبرتر و پهن تر است!!!
صورتمان ته ریشى دارد!!!
قلبمان به وسعـــتِ دریــــا!
جـــاىِ گریـــــه كردن به بالكن میرویم و سیـــــگار دود میــــكنیم!!!
... ... ... ... ما با همــــان دستان پهن و زبرتورا نوازش میكنیم!!!
با همان صورت ناصاف و ناملایم تورا میبوسیم و تو آرامــــ میشوى!!!
آنقــــدر مارا نامــــرد ""نخوان""!!!
آنقدر پول و ماشین و ثـــــروتش مان را""نسنج""!!!
فقط به ما ""نــــخ بده"" تا زمین و زمان را برایت بدوزیم!!!
فقــــط با ما""روراست باش"" تا دنیا را به پایت بریزیم

+نوشته شده در پنج شنبه 19 بهمن 1391برچسب:,ساعت21:2توسط Hengameh | |

زنان زود پیر میشوند چون از کودکی مادرند
اول مادر عروسکشان بعد مادر عزیزانشان بعد مادر فرزندانشان و بعد مادر پدر و مادرشان

+نوشته شده در پنج شنبه 19 بهمن 1391برچسب:,ساعت21:1توسط Hengameh | |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 23 صفحه بعد